این نظر من نیست بلکه نظر کتاب مقدس است. این را من نمی‌گویم بلکه کتاب مقدس می‌گوید. اما وقتی به نظرها و تفاسیر نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که این تنها یک برداشت و تفسیر در بین تفاسیر دیگری است که در بین جامعه مسیحی وجود دارد. این ادعا که کلید اصلی و تنها و آخرین کلید نزد یک نفر، یک دیدگاه و یک شاخه و یا چشم‌انداز الهیاتی وجود دارد، مزحک است

اما با این حال باید این را هم باید در نظر داشته باشیم و بر آن تاکید زیادی دارم که نمی‌توانیم کتاب مقدس را به هر شکلی که می‌خواهیم تفسیر کنیم و در نهایت برای پشتیبانی و تایید نظرات و تفکرات خودمان استفاده نماییم. نمی‌توان کتاب مقدس را واداشت تا هر آنچه دلمان می‌خواهد بگوید. این بدان معنی نیست که برخی رویکردها بهتر از سایر تفاسیر نیستند. حقیقت امر این است که همه روش‌های تفسیر کتاب مقدس معقول نمی باشند. من به کثرت گرایی در تفسیر کتاب مقدس باور ندارم. کلام خدا یک چیز را می‌گوید و باید آن یک چیز را فهمید. اما پرسش این است که آن یک چیز چیست و چه کسی تفسیر آن متن را به درستی فهمیده است. آن تفسیری معقول و کتاب مقدسی(تر) است که مشکلات کمتری داشته باشد. و این را هم باید گفت که قدمت یک چشم‌انداز الهیاتی و یا گستردگی در تایید آن به منزله درست بودن آن نیستند.

یکی از رویکردهای رایجی که در بین پروتستانیزم محافظه‌کار مدرن وجود دارد، اعتقاد کلیشه‌ی است که حتمی شنیده‌اید. گفته می‌شود که باید کتاب مقدس را لغوی تفسیر کرد و اگر لازم بود به شکل تشبیه‌ای به آن نزدیک شد. اما تفسیر لغوی بر هر نوع تفسیری می‌چربد.

بنظر قانون خوبی می‌اید و اگر کسی از آن متابعت کند، مشکلی در تفسیر نخواهد داشت. اما باید اقرار کرد که نظر مردم در مورد آنچه می‌توان به معنای واقعی کلمه به شکل تحت الفظی تفسیر کرد و چه چیزی را نمی‌توان اینگونه فهمید، شدیدا متفاوت است. با وجود چنین اصل تفسیری که بسیار هم محبوب است، هنوز هم بکارگیری این اصل کلیساهای پروتستان را در ارائه تفسیر‌های کتاب مقدس یکدست نساخته است. اینکه چه بخش‌ها را باید تحت الفظی تفسیر کرد و به چه قسمت‌هایی باید به شکل تشبیهی فهمید، اتفاق نظری وجود ندارد. بنابراین این یک قاعده کلی و خوبی است و کاملا هم اشتباه نیست اما حل کننده مشکل هم نمی باشد.

مارتین لوتر و برخی دیگر از اصلاحگران پروتستان باور داشتند که کتاب مقدس خود مفسر خود است. یعنی باید کتاب مقدس را توسط خود کلام تفسیر نمود. این نظر بر علیه کلیسای کاتولیک ارائه شد، زیرا که کلیسای کاتولیک تفسیر کتاب مقدس را منحصر به گروه خاصی در کلیسا می‌دانست یعنی آنانی که در راس مدیریت روحانی کلیسا قرار داشتند. بنظرم هر دو رویکرد، منطقی نیستند.

کتاب مقدس آنقدر هم که فکر می‌کنیم روشن نیست. بله، بخش‌هایی از آن روشن است و پیام آشکار آن آشکار است اما حقیقت لایه‌های مختلفی دارد و برای درک عمیق و گسترده آن نیاز به ابزارها و توانایی‌های خاص است. بخش‌های دشوار بسیاری در کتاب مقدس وجود دارد که برای فهم آن، نیازمند متخصصین هستیم.

از طرف دیگر این را هم باید در نظر داشت که کتاب مقدس را نمی‌توان به شکل عرفانی (حداقل به عنوان رویکرد اصلی و اولیه) فهمید و تفسیر کرد. برخورد کامل عرفانی با کتاب مقدس، بوی ناستیکی می‌دهد. اما نقش تجربه انسانی هم بُعدی است که در دنیای کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها کمتر به آن پرداخته شده و کلیسای اروتودکس در این قسمت از سایرین پیشی گرفته است.

برای تفسیر کتاب مقدس باید از قوانینی بنیادی و اصلی پیروی کرد که اساسا برای همه کتب ادبی یکسان است.

پیش از هر چیز باید متن را با توجه به سیاق آن تفسیر کرد و این شامل فرهنگ زمان و مکانی است که در آن بنگارش در آمده است. هرگز نباید گزینه‌ای، با متن برخورد کرد و به قول میوه فروشان تنها خوب‌هایش را سوا نکنیم. چون چنین برخوردی با متن باعث می‌شود که آیات انتخابی تبدیل به کلیشه‌هایی شوند که منظور اصلی نویسنده نبوده است. کتاب‌های تفسیر خوبی وجود دارند که در این زمینه به ما کمک خواهند کرد. (اینکه از چه کتاب تفسیری بهره ببریم، باید صحبت جداگانه‌‌ی داشت. اما به این بسنده می‌کنم که یک معلم کتاب مقدس باید حداقل از ده کتاب تفسیر حرفه‌ی که از زمینه‌های الهیاتی مختلف و تعهدات متنوع شاخه‌ی به متن نگاه می‌کنند استفاده کند و نه یک مفسر واحد که تنها دیدگاه‌های خودش را تایید می‌کند. چنین برخوردی تنها تعهدات ما را به یک شاخه قوی خواهد ساخت و نه صرفا درک ما را از کتاب مقدس)

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که متنی را که مطالعه می‌کنیم باید با توجه به کل کتاب مقدس خوانده شود. یعنی کانون کتاب مقدس باید به ما در فهم آن متن جزئی کمک کند. در حالی که کل کتاب مقدس را به عنوان هادی تفسیر ما می‌پذیریم، بیاد داشته باشیم که مکاشفه عهد جدید در شخص مسیح، دید ما را باید جهت بخشد. تفسیر ما باید مسیح محور باشد.

از همه مهمتر باید متوجه باشیم که نباید از کتاب مقدس برای تایید پیش‌فرضهای خود استفاده کنیم. بسیاری کتاب مقدس را به نوعی می‌خوانند که تنها آن معنی را بدهد که همسو با باورهای الهیاتیشان است. به عبارتی دیگر، پاسخ پرسش‌هایی که از کتاب مقدس می‌پرسند پیش از بررسی آن در ذهن دارند و برای رسیدن به آن حاضر هستند که کتاب مقدس را به هر طرفی که می‌خواهند بچرخانند. این ژیمناستیک تفسیری امری رایج است که هنگام خواندن کلام باید به آن واقف بود. یک مفسر صادق، اگر به قسمت‌هایی از کلام رسید که باورش را به چالش کشید، نباید از آن بگذرد و یا معنایی بیرونی را به متن اعمال نماید. ‌پست مدرنیزم می‌گوید که چنین رویکردی امکان پذیر نیست. اما برای آنانی که هنوز در دام پست مدرنیزم نیافتاده‌اند پیشنهاد می‌کنم که هنگام مطالعه کتاب مقدس شهامت بخرج دهیم و حاضر باشیم که کتاب مقدس دیدگاه ما را شکل دهد و نه ما کتاب مقدس را.

نکته دیگر آنکه، وقتی کتاب مقدس را می‌خوانیم از سبک ادبی آن آگاه باشیم. یعنی هر وقت کتب مزامیر را می‌خوانید به همان شکلی که رسالات پولس را مطالعه می‌کنید، آن را تفسیر نکنید. و یا کتاب پیدایش را مانند کتاب مکاشفه مطالعه نکنید. هر سبک ادبی، قانون تفسیر خودش را دارد و باید ساختار ادبی را آن را مورد توجه قرار داد. وقتی که اناجیل را می‌خوانید گمان نکنید که آنها بایوگرافی زندگی مسیح هستند بلکه از این مطلب آگاه باشید که نویسندگان اناجیل زندگی، مرگ و قیام مسیح را به شکل ویژه‌ای که بیان کردند تا خواننده پس از مطالعه آنها، ایمان بیاورد. اناجیل با کتاب‌های بایوگرافی مدرن تفاوت بسیاری دارند. پیش از تفسیر کتاب مقدس باید بدانیم که سبک‌های ادبی کهن با روش نگارش نوین چه فرقی دارند. وقتی کتاب مکاشفه را مطالعه می‌کنیم، متوجه باشیم که این نوع کتب که در باب آخر زمان صحبت می‌کند مانند روایات اعمال رسولان نیستند و از تفسیر تحت الفظی آن باید اجتناب نمود.

در حالی که کتاب مقدس یک متن الهامی است و به خواننده نیز الهام می‌بخشد (او را تشویق می‌کند تا ایمان آورده و زندگی مطیعانه‌ای را داشته باشد) یک کتاب باستانی نیز است. برای تفسیر کتاب مقدس حتمی لازم نیست که یک محقق و پژوهنده حرفه‌ی باشید اما تخصص در این زمینه بسیار مفید است.

در آخر لازم به ذکر است که به دلایل بسیاری همیشه کلیسا قادر نبوده است که درک کاملی از متون کلام داشته باشد. به هر حال طبیعت ما بخاطر گناه سقوط کرده است و درک روحانیمان کاملا احیا نشده و هنوز نَفس، دیدگاه‌های ما را به سویی که برای ما لذت بخش است و هویت ما را خوراک می‌دهد سوق می‌دهد. افزون بر این، کتاب مقدس یک کتابی کهن است. کتابی که در کنار قدمت آن، زبان و فرهنگ بسیار متفاوتی از بستر مدرن ما دارد و خواننده ملزم است تا این شکاف تاریخی و فرهنگی و زبانی را با ابزارهایی که در دست دارد، حدالمکان طی کند. و البته عوامل زیاد دیگری نیز وجود دارد که به این ابهام می‌افزاید.

در کنار این، گاهی زاویه‌ی دید ما به دلایل مختلفی با دیگران فرق دارد و این کمک می‌کند تا لایه‌های تازه‌ی از حقیقت را کشف کنیم و لزوما با نظر دیگران در تناقض نیست بلکه کامل کننده آن است.

در هر صورت باید با احترام و صبر و بردباری، غرور روحانی را و گستاخی الهیاتی را کنار بگذاریم و با عشق و دوستی، که روح خدا در وجود کلیسا دمیده است، کنار هم قرار گرفته، در فهم نامه عاشقانه‌ی خدا با هم در این کاروان همسفر شویم.

ادوین کشیش آبنوس
مارچ ۲۰۲۰

منبع: وبسایت ادوین کشیش آبنوس

http://edwinabnous.com/